قطعۀ نوشتۀ خوش نویس که بعرف آن را تعلیم گویند. (غیاث). قطعۀ نوشتۀ خوشنویس که بعرف آن را تعلیم گویند و آن را در نظر داشته مشق کنند. (آنندراج) : آیینه بود تختۀ مشق آن زمان که عقل سرمشق روشنایی باطن ز ما گرفت. نعمت خان عالی (از آنندراج). بگذار از قلمرو تقدیر پا برون سرمشق خویش ساز خط سرنوشت را. ملا طاهر غنی (از آنندراج). ، نمونه، دستورالعمل
قطعۀ نوشتۀ خوش نویس که بعرف آن را تعلیم گویند. (غیاث). قطعۀ نوشتۀ خوشنویس که بعرف آن را تعلیم گویند و آن را در نظر داشته مشق کنند. (آنندراج) : آیینه بود تختۀ مشق آن زمان که عقل سرمشق روشنایی باطن ز ما گرفت. نعمت خان عالی (از آنندراج). بگذار از قلمرو تقدیر پا برون سرمشق خویش ساز خط سرنوشت را. ملا طاهر غنی (از آنندراج). ، نمونه، دستورالعمل
بمعنی رامشت است که آرامش و آرامیدن و رامشگر باشد. (آنندراج) (برهان). مزیدفیه رامش است. (فرهنگ نظام). مثل رامش است. (از منتخب اللغات). رجوع به رامش و رامشت شود
بمعنی رامشت است که آرامش و آرامیدن و رامشگر باشد. (آنندراج) (برهان). مزیدفیه رامش است. (فرهنگ نظام). مثل رامش است. (از منتخب اللغات). رجوع به رامش و رامشت شود
طلای خالص بی غل و غش را گویند. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). زر خالص و بی بار. (ناظم الاطباء). زر خالص. (فرهنگ رشیدی) (غیاث اللغات). در سراج نوشته که خشک بمعنی تنها آمده یعنی زری که در آن غش نباشد. (غیاث اللغات). کنایه از زر خالص. (انجمن آرا). زر خالص و مجرد. (شرفنامۀ منیری) : برون از طبقهای پر زر خشک به صندوق عنبر به خروار مشک. نظامی (اقبالنامه بنقل از شرفنامۀ منیری). از شتر بارهای پر زر خشک و از گرانمایه های گوهر و مشک. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 61)
طلای خالص بی غل و غش را گویند. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). زر خالص و بی بار. (ناظم الاطباء). زر خالص. (فرهنگ رشیدی) (غیاث اللغات). در سراج نوشته که خشک بمعنی تنها آمده یعنی زری که در آن غش نباشد. (غیاث اللغات). کنایه از زر خالص. (انجمن آرا). زر خالص و مجرد. (شرفنامۀ منیری) : برون از طبقهای پر زر خشک به صندوق عنبر به خروار مشک. نظامی (اقبالنامه بنقل از شرفنامۀ منیری). از شتر بارهای پر زر خشک و از گرانمایه های گوهر و مشک. نظامی (هفت پیکر چ وحید ص 61)
کنایه از بالین. (آنندراج). کنار قبر. کنار گور. سر گور: چون شمع سر خاک شود سایۀ یارم پیشانی خورشید شود شمع مزارم. ملا زمانی هروی (از آنندراج). به نگاهی دل سرگشتۀ ما را دریاب به چراغی سر خاک شهدا را دریاب. صائب. - سر خاک رفتن، برای فاتحه خواندن بر سر قبر مرده رفتن
کنایه از بالین. (آنندراج). کنار قبر. کنار گور. سر گور: چون شمع سر خاک شود سایۀ یارم پیشانی خورشید شود شمع مزارم. ملا زمانی هروی (از آنندراج). به نگاهی دل سرگشتۀ ما را دریاب به چراغی سر خاک شهدا را دریاب. صائب. - سر خاک رفتن، برای فاتحه خواندن بر سر قبر مرده رفتن
گیاهی است از تیره اسفنجیان که در نواحی گرم و معتدل آسیا و اروپا روید (در خراسان نیز روییده میشود) گیاهی است یکساله و علفی که گلهایش منظم و کاملند و جزو سبزیهای صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف میشود دانه اش قی آور است قطف سرمج سرمق
گیاهی است از تیره اسفنجیان که در نواحی گرم و معتدل آسیا و اروپا روید (در خراسان نیز روییده میشود) گیاهی است یکساله و علفی که گلهایش منظم و کاملند و جزو سبزیهای صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف میشود دانه اش قی آور است قطف سرمج سرمق